داستان های محبوب،دست نوشته ی خودم****

ساخت وبلاگ
در روزگار قدیم ، پادشاهی سنگ بزرگی را در یک جاده ی اصلی قرار داد . سپس در گوشه ای قایم شد تا ببیند چه کسی آن را از مسیر برمیدارد . برخی از بزرگان ثروتمند با کالسکه های خود به کنار سنگ رسیدند ، آن را دور زدند و به راه خود ادامه دادند . بسیاری از آنها نیز به شاه بد و بیراه گفتند که چرا دستور نداده جاده را باز کنند . هیچ یک از آنان کاری به سنگ نداشتند . یک مرد روستایی با بار سبزیجات به نزدیک سنگ رسید . بارش را زمین گذاشت و سعی کرد که سنگ را به کنار جاده هل دهد . او بعد از زور زدن ها و عرق ریختن های زیاد بالاخره موفق شد . هنگامی که سراغ بار سبزیجاتش رفت تا آنها را داستان های محبوب،دست نوشته ی خودم****...ادامه مطلب
ما را در سایت داستان های محبوب،دست نوشته ی خودم**** دنبال می کنید

برچسب : داستان کمد شماره ی 13,داستان راستان شماره ی 33,داستان بازار سیاه شماره ی 33,دانلود داستان کمد شماره ی 13, نویسنده : dastanhayemahboobo بازدید : 189 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 20:56

توی این وبلاگ همه نوع داستان و یا داستنک هستش . 

اما هر 5 تا در میون یه داستان از خودمون میسازیم و میزاریم. 

پس اولی و 5 و 10  و 15 و 20 و 25 و 30 و غیرههههه  داستان های خودمون هستن 

امیدوارم از داستان ه خوشتون بیاد  

این وبلاگ فقط یک نویسنده داره 

حالا برو و از داستاناش لذت ببر

داستان های محبوب،دست نوشته ی خودم****...
ما را در سایت داستان های محبوب،دست نوشته ی خودم**** دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dastanhayemahboobo بازدید : 184 تاريخ : جمعه 26 شهريور 1395 ساعت: 20:56